مرجع: آیت الله وحید خراسانی
موضوع: مسائل طواف

خارج شدن از محدوده طواف

مسأله 301- اگر در حال طواف از مطاف- محلّ طواف- خارج شده، و وارد كعبه شود، طوافش باطل مى‌شود و بايد آن را دوباره به جا آورد، و اگر خارج شدن از محلّ طواف بعد از تجاوز از نصف طواف باشد- يعنى پس از اتمام سه شوط و نيم- سزاوارتر آن است كه آن طواف را تمام كند و دوباره آن را به جا آورد.
مسأله 302- اگر مقدارى از طواف خود را روى شاذروان حركت كند، آن مقدار از طواف حساب نمى‌شود، و اقوى صحّت طواف است، ولى لازم است آن مقدار را دوباره به جا آورد، اگر چه احوط و اولى آن است كه آن مقدار را دوباره به جا آورد، و طواف را تمام نمايد، و سپس طواف را از نو به جا آورد، و احتياط مستحب آن است كه در حين طواف دست خود را به طرف ديوار كعبه- چه‌ براى استلام و دست زدن به اركان كعبه يا غير آن- دراز نكند.
مسأله 303- اگر طواف‌كننده وارد حجر اسماعيل (عليه السّلام) شود، ظاهر اين است كه اصل طواف او صحيح ولى شوطى كه در آن وارد حجر شده باطل است، و بايد آن شوط را دوباره اعاده كند، و احتياط مستحب آن است كه پس از اعادۀ آن شوط و اتمام طواف، دوباره طواف را به جا آورد.
و احتياط واجب آن است كه در حال طواف بالاى ديوار حجر حركت نكند، و احتياط مستحب آن است كه در حال طواف دست خود را بر ديوار حجر نگذارد.
مسأله 304- هر گاه كسى كه مشغول طواف واجب است قبل از تجاوز از شوط چهارم بدون عذر از مطاف- محلّ طواف- خارج شود، پس اگر مدت زمان خروج از مطاف به اندازه‌اى باشد كه موالات عرفيّه- پى‌درپى بودن طواف در نظر عرف- از بين رفته باشد، طوافش باطل است، و اگر موالات عرفيّه فوت نشده يا خروج از مطاف بعد از تجاوز از شوط چهارم است، احتياط واجب آن است كه پس از اتمام طواف، دوباره آن را به جا آورد، و براى اين احتياط كافى است يك طواف به قصد اعم از تمام كردن طواف قبل و طواف جديد- آن طور كه در مسأله (282) گذشت- به جا آورد.


قطع طواف

مسأله 305- هر گاه در حال طواف حدثى از شخص سرزند، حكم آن در مسألۀ (282) گذشت، و هر گاه در آن حال متوجّه شود كه بدن يا لباسش نجس است، حكم آن در مسألۀ (297) گذشت، و اگر در حال طواف زن حائض شود، بايد طواف را قطع كند و فورا از مسجد الحرام خارج شود، و حكم طوافش در مسألۀ (288) گذشت.
مسأله 306- اگر طواف‌كننده به واسطۀ عارض شدن مرض- مانند سر درد يا درد شكم- ناچار شود طواف خود را قطع كند، چنانچه پيش از اتمام شوط چهارم باشد بايد دوباره طواف را به جا آورد، و چنانچه پس از آن باشد احتياط واجب آن است كه براى مقدار باقى‌مانده نايب بگيرد و خودش هم يك طواف كامل به قصد اعم از تمام كردن طواف قبل و طواف جديد- آن طور كه در مسأله (282) گذشت- به جا آورد، مگر در صورتى كه طواف را براى برآوردن حاجت برادر مؤمنش قطع كرده باشد، كه در اين صورت باقى‌ماندۀ طواف را به جا مى‌آورد و طوافش صحيح است.
و اگر طواف مستحب باشد از همان جا كه قطع كرده بقيّۀ طواف را به جا آورد، اگر چه قطع طواف بعد از يك شوط يا دو‌ شوط باشد.
مسأله 307- قطع كردن طواف واجب يا مستحب براى عيادت مريض، يا بر آوردن حاجت خود يا برادران مؤمن جايز است، و حكم طواف قطع شده در مسألۀ قبل گذشت.
و قطع طواف- اگر چه واجب باشد- براى نماز واجب هنگام داخل شدن وقت آن، مستحب است، و پس از انجام نماز، طواف را از جايى كه قطع كرده تمام مى‌كند، و اين حكم در مورد نماز وتر، در صورت تنگ شدن وقت آن نيز جارى است.
مسأله 308- نشستن در اثناى طواف جهت استراحت و رفع خستگى به مقدارى كه موالات عرفيّه- پى در پى بودن طواف از نظر عرف- از بين نرود جايز است، و اگر موالات عرفيّه از بين برود طواف باطل مى‌شود.


نقص در طواف

مسأله 309- اگر مقدارى از طواف را به جا آورد و بعد تصميم بگيرد بقيّه را به جا نياورد، اين تصميم ضررى به صحّت طواف نمى‌رساند، و در صورتى كه پى در پى بودن اجزاء و شوطهاى طواف از نظر عرف به هم نخورده باشد، مى‌تواند بقيّۀ طواف را‌ به جا آورد و طوافش صحيح است.
ولى اگر از مطاف- محلّ طواف- خارج شده باشد، حكم آن در مسألۀ (304) گذشت.
مسأله 310- اگر مقدارى از طواف را سهوا به جا نياورد، چنانچه پيش از فوت موالات و پى در پى بودن طواف از نظر عرف يادش بيايد، و از مطاف خارج نشده باشد، باقى‌ماندۀ طواف را به جا آورده و طوافش صحيح است.
و اگر پس از فوت موالات عرفى، يا پس از خروج از مطاف يادش بيايد، چنانچه يك شوط فراموش شده باشد، آن را به جا آورده و طوافش در اين صورت نيز صحيح است، و اگر خودش نتواند آن شوط را به جا آورد- اگر چه به جهت بازگشت به بلدش باشد- بدون اشكال، بايد براى انجام آن نايب بگيرد.
و همچنين است بنابر اقوى اگر دو شوط يا سه شوط فراموش شده باشد، و اگر چهار شوط يا بيشتر فراموش شده باشد، احتياط واجب آن است كه يك طواف كامل به قصد اعم از تمام كردن طواف قبل و طواف جديد- آن طور كه در مسأله (282) گذشت- به جا آورد.


زیادی در طواف

زيادى بر شوطهاى طواف پنج صورت دارد:
اوّل: آن كه طواف‌كننده مقدار زيادى را به قصد اين كه جزء باشد براى طوافى كه مشغول آن است يا براى طواف ديگرى، به جا نياورده باشد، كه در اين صورت طوافش به اين زيادى باطل نمى‌شود.
دوم: آن كه در ابتداى شروع طواف يا در اثناى آن قصد كند آوردن زيادى را، به اين كه زيادى جزء همين طوافش باشد، كه در اين صورت طوافش باطل است و بايد دوباره آن را به جا آورد.
سوم: آن كه پس از فارغ شدن از طواف، زيادى را به قصد اين كه جزء آن طواف باشد به جا آورد، كه در اين صورت نيز بايد طوافش را اعاده نمايد.
چهارم: آن كه قصد كند زيادى را جزء براى طواف ديگر انجام دهد، و آن زيادى را ادامه دهد و يك طواف كامل به جا آورد، كه در اين صورت زيادى در طواف اوّل محقّق نشده، چون قصد آن را نكرده است، ولى چون دو طواف واجب را پشت سر هم، بدون‌ فاصله انداختن به نماز طواف، انجام داده است- كه قران بين دو طواف مى‌نامند- طواف اوّل بنابر احتياط و طواف دوم بنابر اقوى باطل مى‌شود.
پنجم: آن كه قصد كند زيادى را جزء براى طواف ديگر انجام دهد، ولى طواف دوم را اتفاقا به آخر نرساند، يا اصلا زيادى را انجام ندهد، كه در اين صورت نه زيادى محقّق شده است و نه قران، ولى اگر مكلّف در ابتداى طوافش و يا در اثناى آن قصد قران نموده باشد و عالم به حرمت آن باشد، بنابر احتياط طوافش باطل است.
مسأله 311- هر گاه سهوا در طواف زياد كند، چنانچه زيادى كمتر از يك شوط باشد، بايد آن را قطع كند و طوافش صحيح است، و چنانچه يك شوط يا بيشتر باشد، احتياط واجب آن است كه آن را به قصد قربت مطلقه- قصد امتثال امر شارع چه وجوبى باشد يا استحبابى- ادامه داده تا به يك طواف كامل برساند، سپس دو ركعت نماز پشت مقام ابراهيم (عليه السّلام) پيش از سعى و دو ركعت هم پس از سعى به جا آورد، اگر چه اقوى آن است كه دو ركعت پيش از سعى كفايت مى‌كند.


شک در عدد شوطها

مسأله 312- اگر شك در صحّت طواف نمايد، چنانچه شك بعد از فارغ شدن از طواف باشد، حكم به صحّت طواف مى‌شود، و همچنين است اگر شك در اثناى طواف نسبت به صحّت آنچه از آن فارغ شده است باشد.
و چنانچه شك در عدد شوطها نمايد، در صورتى كه محلّ تدارك آن گذشته باشد- مثل اين كه بعد از فوت موالات عرفيّه، يا بعد از داخل شدن در عملى كه بايد بعد از طواف انجام شود- مثل نماز طواف- شك كرده باشد نيز حكم به صحّت طواف مى‌شود.
مسأله 313- هر گاه يقين داشته باشد هفت شوط انجام داده و شك كند آيا زيادتر انجام داده يا نه- مثل اين كه احتمال دهد كه شوط آخرى هشتم است- طوافش صحيح است، مگر در صورتى كه شك مذكور قبل از تمام شدن شوط آخرى باشد، كه بنابر اقوى طواف باطل است، و احتياط مستحب آن است كه آن را به قصد رجاء مطلوبيت تمام كند و دوباره طواف را به جا آورد، و در احتياط مذكور كفايت مى‌كند يك طواف كامل به قصد اعم از تمام كردن طواف قبل و طواف جديد- آن طور كه در مسأله (282) گذشت- به جا آورد.
مسأله 314- هر گاه در طواف واجب در عدد شوطها شك كند، چنانچه شك در نقصان طواف باشد و شك بين شش و هفت باشد، اگر چه حكم به صحّت طواف و بنا گذاشتن بر شش وجهى دارد، ولى احتياط واجب آن است كه طواف را از نو به جا آورد.
و اگر شك بين شماره‌هاى قبل از هفت باشد- مثل شك بين پنج و شش، و كمتر از آن دو- طواف باطل است.
و همچنين اگر شك در زيادى و نقصان هر دو باشد- مانند شك بين شش و هفت و هشت، يا شك بين شش و هشت- طواف باطل است.
مسأله 315- هر گاه بين شش و هفت شك كند، و از روى نادانى به حكم بنا را بر شش بگذارد و طوافش را تمام كند، بنابر احتياط واجب بايد دوباره طواف را به جا آورد، و اگر زمان تدارك فوت شده باشد، اعاده بر او نيست.
مسأله 316- طواف‌كننده مى‌تواند در حفظ شمارۀ شوطها بر شمارش رفيقش اعتماد كند، به شرط آن كه رفيقش يقين داشته باشد.
مسأله 317- هر گاه در شمارۀ شوطهاى طواف مستحبى شك كند، بنا را بگذارد بر آنچه يقين دارد انجام داده است، و طوافش صحيح است.


ترک طواف

مسأله 318- اگر عمدا طواف عمرۀ تمتّع را به جا نياورد- چه با علم به حكم باشد يا با جهل به آن- و نتواند آن را و بقيّۀ اعمال عمرۀ تمتّع را تا پيش از رسيدن به مقدار ركن از وقوف عرفات انجام دهد، عمره‌اش باطل است، و در ابتداى احكام طواف تفصيل اين حكم گذشت، و اگر طواف را عمدا در حج ترك كند و نتواند آن را تدارك كند، حج او باطل مى‌شود، و بايد سال آينده حج را اعاده نمايد، و اگر از روى جهل و نادانى ترك كرده باشد، بايد سال آينده حج را اعاده نمايد، و بنابر احتياط واجب يك شتر كفاره بدهد.
مسأله 319- هر گاه طواف را فراموش كند بايد بعد از آن كه به يادش آمد به جا آورد:
پس اگر پيش از گذشتن وقت آن يادش بيايد- مثل كسى كه آن را در عمرۀ تمتّع فراموش كند و بعد از ورود در سعى بين صفا و مروه يا بعد از فارغ شدن از آن يادش بيايد- بايد طواف را به جا آورد، سپس در مثال اوّل باقى ماندۀ سعى را، و در مثال دوم دوباره سعى را به جا آورد.
و اگر بعد از گذشتن وقت آن يادش بيايد- مثل كسى كه پس از گذشت زمان به مقدارى كه ديگر با انجام آن و اتمام بقيّۀ اعمال عمره به مقدار ركن از وقوف به عرفات نرسد يادش بيايد طواف عمرۀ تمتّع را به جا نياورده، يا مثل كسى كه پس از ماه ذى الحجة‌ يادش بيايد كه طواف حجّ را انجام نداده- بايد طواف را قضا نمايد و حجّش صحيح است، و احتياط واجب آن است كه پس از قضاى طواف و نماز آن سعى را دوباره به جا آورد.
و اگر زمانى يادش بيايد كه حتى متمكّن از قضا هم نباشد- مثل كسى كه بعد از بازگشت به بلدش يادش بيايد- بايد نايب بگيرد، و احوط و اولى آن است كه نايب پس از طواف و نمازش سعى را نيز به جا آورد.
مسأله 320- هر گاه طواف واجب را فراموش كند و پس از برگشت به بلدش و نزديكى با زن يادش بيايد، چنانچه طواف حجّ را فراموش كرده باشد، بايد يك قربانى به منى بفرستد، و اگر طواف عمره را فراموش كرده باشد، بايد يك قربانى به مكّه بفرستد، و در هر دو صورت براى قربانى يك گوسفند كفايت مى‌كند.
مسأله 321- اگر طواف را فراموش كند و وقتى يادش بيايد كه قضاى آن ممكن باشد، بايد آن را قضا نمايد، حتى اگر از احرام خارج شده باشد، و لازم نيست دوباره براى قضاى آن احرام ببندد.
ولى اگر از مكّه خارج شده و ماهى كه در آن اعمال حج را بجا آورده گذشته باشد، احتياط واجب آن است كه احرام ببندد و وارد‌ مكّه شود و طواف را قضا كند.
مسأله 322- كسى كه طواف را فراموش كرده، تا آن را خودش يا نايبش به جا نياورده، تمام چيزهايى كه حلال بودن آنها متوقف بر انجام طواف است، بر او حرام است.


مسائل دیگر

مسأله 323- اگر شخصى بدون كمك گرفتن از ديگرى به تنهايى متمكّن از طواف نباشد- به علت بيمارى يا شكستگى يا مانند آن- بايد با كمك ديگرى طواف را انجام دهد، و اگر متمكّن از كمك گرفتن هم نباشد، بايد او را به هر نحو ممكن طواف دهند، و با عدم تمكّن از اين هم بايد طوافش توسط نايب انجام شود، و اگر قدرت بر نايب گرفتن نباشد- مثل كسى كه بيهوش است يا عقل ندارد و نمى‌تواند نايب بگيرد- بايد ولىّ او يا فرد ديگرى از طرف او طواف كند.
و زن حائض و نفساء حكم طوافش در شرايط صحّت طواف گذشت.