مسأله 366ـ هنگامى که انسان محرم مى شود کارهاى زیر بر او حرام مى گردد، و بعضى داراى کفّاره است، به عقیده ما بعضى از آنها مکروه است، که شرح آن خواهد آمد. این کارها به ترتیب زیر است:
1ـ پوشیدن لباس دوخته (براى مردان).
2ـ پوشیدن چیزى که پشت پا را مى پوشاند (براى مردان).
3ـ پوشانیدن سر (براى مردان).
4ـ پوشانیدن صورت (براى زنان).
5ـ زینت کردن براى همه.
6ـ سرمه کشیدن.
7ـ نگاه کردن در آینه.
8ـ استعمال بوى خوش.
9ـ مالیدن کرم و روغن به بدن.
10ـ ناخن گرفتن.
11ـ زیر سایه رفتن در حال سفر (براى مردان).
12ـ زائل کردن مو از بدن.
13ـ عقد ازدواج.
14ـ نگاه به همسر از روى شهوت.
15ـ لمس کردن.
16ـ بوسیدن.
17ـ نزدیکى کردن.
18ـ استمناء کردن.
19ـ کشتن حشرات.
20ـ بیرون آوردن خون از بدن.
21ـ کشیدن دندان.
22ـ مجادله کردن.
23ـ دروغ گفتن.
24ـ صید حیوانات صحرایى.
25ـ حمل اسلحه.
مسأله 367ـ پس از آن که کودک محرم شد، یا او را محرم نمودند، ولىّ یا سرپرست او باید او را از محرّمات احرام باز دارد، و اگر ممیّز نیست، او را از محرّمات احرام حفظ کند.
مسأله 368ـ اگر کودکِ محرم مرتکب یکى از محرّمات احرام شد، کفارّه آن در صید بر عهده ولىّ او است، نه آن که از اموال طفل بپردازد، و احتیاط مستحب آن است که در غیر صید نیز ولىّ از طرف او کفّاره بدهد.
مسأله 369ـ پوشیدن لباسهایى مانند پیراهن، قبا، کت و شلوار، زیر پیراهن، شورت، بر مردان در حال احرام حرام است; بلکه احتیاط واجب آن است که از هر لباس دوخته اجتناب کنند. همچنین از لباسهاى بافتنى، و لباسهایى که قطعات آن را به هم مى چسبانند، یا مانند نمد درست مى کنند، و به صورت پیراهن و پالتو و شلوار و مانند آن است، هر چند دوختنى نباشد و نخ و سوزن در آن به کار نرود، احتیاط واجب این است که از همه این ها پرهیز شود.
مسأله 370ـ در لباس دوخته تفاوتى میان لباس کوچک و بزرگ نیست، ولى انداختن پتوهایى که اطراف آن دوخته شده بر شانه براى دفع سرما و مانند آن، یا کشیدن لحاف دوخته شده به روى بدن (به شرط این که سر خود را با آن نپوشاند) اشکال ندارد، بلکه اگر لبه هاى احرامى نیز دوخته باشد ضررى ندارد; هر چند احتیاط مستحب در ترک آن است.
مسأله 371ـ بستن «همیان »بر کمر مانعى ندارد، هر چند دوخته شده باشد. همچنین بستن کمربند روى احرامى نیز مانعى ندارد; خواه دوخته باشد، یا غیر دوخته. بستن شال دوخته شده روى احرامى نیز بى مانع است، امّا احتیاط مستحب در تمام اینها ندوخته بودن است.
مسأله 372ـ استفاده از فتق بند، هر چند دوخته باشد، مانعى ندارد. همچنین کیفهاى دوخته اى که احیاناً به گردن یا شانه مى اندازند، و قمقمه آب که در محفظه دوخته اى قرار دارد، ضررى ندارد.
مسأله 373ـ همان گونه که در باب احرام گفتیم احتیاط واجب آن است که لنگ احرامى را به گردن گره نزند; امّا گره زدن آن به دور کمر، مخصوصاً در آنجا که احتیاج به آن باشد، و همچنین گره زدن رداء، یا استفاده از سنجاق براى نگهداشتن آن، یا لنگ مانعى ندارد، ولى بهتر ترک آن است، و آنچه در میان بعضى از حجّاج معمول است، که سنگى در کنار حوله گذاشته، و با یک قطعه کش یا نخ آن را به طرف دیگر مى بندند نیز جایز است، و بهترین راه براى حفظ لنگ، استفاده از کمربند است.
مسأله 374ـ پوشیدن انواع لباس دوخته براى زنان بى مانع است; مگر دستکش که جایز نیست، هر چند دوخته نباشد.
مسأله 375ـ کسى که عمداً لباس دوخته بپوشد، کفّاره آن یک گوسفند است; امّا اگر از روى فراموشى یا جهل باشد چیزى بر او نیست.
مسأله 376ـ پوشیدن لباس دوخته در حال اضطرار حرام نیست، ولى کفّاره دارد.
مسأله 377ـ اگر محرم چند لباس دوخته بپوشد، باید براى هر کدام یک کفّاره بدهد، و احتیاط واجب آن است که اگر آنها را توى هم کند و یک دفعه بپوشد، براى هر یک کفّاره جداگانه بپردازد.
مسأله 378ـ اگر از روى اضطرار لباسهاى متعدّد بپوشد کفّاره ساقط نمى شود; مگر این که کفّاره متعدّد موجب عسر و حرج شود.
مسأله 379ـ اگر لباسى، مثلا پیراهن، بپوشد و کفّاره آن را بپردازد، و دوباره پیراهن دیگرى بپوشد، یا همان را که پوشیده از تن بیرون آورد و مجدّداً بپوشد، باید دوباره کفّاره بپردازد.
مسأله 380ـ پوشیدن کفشهایى که تمام پشت پا را مى پوشاند، مانند چکمه، گیوه، کفشهاى معمولى و امثال آن، و همچنین جوراب در حال احرام جایز نیست; خواه ساق پا را بپوشاند، یا نه; امّا اگر قسمتى از پشت پا را بپوشاند، مانند بند نعلین، و کفشهایى که قسمتى از پشت پا در آن پوشیده نمى شود، مانعى ندارد. البتّه این حکم مخصوص مردان است، و پوشیدن کفش و جوراب براى زنان در حال احرام اشکال ندارد.
مسأله 381ـ هرگاه حوله احرامى بلند باشد و پشت پا را بپوشاند، یا مثلا براى رفع درد پا، پارچه اى را داغ کنند و روى پشت پا بگذارند، اشکالى ندارد.
مسأله 382ـ هرگاه مرد عمداً، یا در حال اضطرار، کفش و جوراب بپوشد کفّاره ندارد، و احتیاط مستحب آن است که اگر مجبور به پوشیدن کفش و جوراب شود، قسمت روى پا را شکاف دهد.
مسأله 383ـ پوشانیدن تمام سر براى مردان در حال احرام حرام است، و احتیاط واجب آن است که قسمتى از سر را نیز نپوشانند، ولى پوشانیدن سر با دست، یا موقع خشک کردن با حوله، یا به هنگام خواب به وسیله بالش جایز است. همچنین انداختن بند مشک و ساک و مانند آن، بر سر جایز است، و پوشانیدن صورت نیز براى مردان مانعى ندارد.
مسأله 384ـ احتیاط واجب آن است که سر را به چیزهایى مثل گِل، حنا، دارو، و مانند آن نیز نپوشاند.
مسأله 385ـ احتیاط واجب آن است که چیزى بر سر نگذارد; مثلا بارى را که مى خواهد حمل کند بر روى سر قرار ندهد.
مسأله 386ـ احتیاط واجب آن است که گوشها را نیز نپوشانند.
مسأله 387ـ جایزنیست محرم سر خودرا درآب فروبرد;خواه بقیّه بدن زیر آب باشد یا نه; امّا ریختن آب بر سر خواه براى غسل باشد یا غیر آن مانعى ندارد، همچنین زیر دوش رفتن; ولى سر خود را در وان حمّام زیر آب نکند.
مسأله 388ـ دستمالى که براى سردرد به سر مى بندند اشکال ندارد، و خشک کردن سر با دستمال و حوله نیز جایز است; مشروط بر این که سر را با آن نپوشاند.
مسأله 389ـ اگر پارچه اى را روى کمانى بیندازند، به گونه اى که بالاى سر قرار گیرد، و سر را براى حفظ از پشه زیر آن کنند اشکالى ندارد. همچنین استفاده از پشه بند اشکال ندارد.
مسأله 390ـ مرد محرم نباید به هنگام خوابیدن سر خود را بپوشاند، و اگر بدون توجّه، یا از روى فراموشى چنین کند، باید فوراً سر خود را برهنه نماید.
مسأله 391ـ کفارّه پوشانیدن سر به طور عمد براى مردان یک گوسفند است (بنابر احتیاط واجب;) ولى در صورت جهل و فراموشى و غفلت کفّاره ندارد.
مسأله 392ـ احتیاط واجب آن است که اگر سر را به طور مکرّر بپوشاند، کفّاره را نیز تکرار کند; یعنى براى هر دفعه یک گوسفند بدهد، مگر این که موجب عُسر و حرج شود.
مسأله 393ـ پوشانیدن صورت براى زنان در حال احرام جایز نیست، خواه به وسیله نقاب باشد، یا پوشیه، یا بادبزن، یا مانند آن. حتّى احتیاط واجب آن است که به وسیله سدر و مانند آن هم صورت خود را نپوشانند.
مسأله 394ـ پوشانیدن قسمتى از صورت، به طورى که به آن نقاب و برقع نگویند حرام نیست. همچنین پوشانیدن در حال خواب به وسیله لحاف و گذراندن صورت بر بالش، یا پوشانیدن به وسیله دست، مانعى ندارد.
مسأله 395ـ بر زنان واجب است که به هنگام نماز سر خویش را بپوشانند، و بدین منظور براى این که یقین حاصل کنند مى توانند مقدارى از صورت را نیز با مقنعه و مانند آن بپوشانند.
مسأله 396ـ جایز است زن چادر خود را پایین بکشد، به طورى که نصف یا تمام صورت را فراگیرد، و احتیاط آن است که به صورت نچسبد، و در صورتى که نامحرمى نباشد صورت را باز نگه دارد (باز بودن گردى صورت در غیر حال احرام نیز جایز است).
مسأله 397ـ کفّاره پوشانیدن صورت براى زنان، بنابر احتیاط مستحب یک گوسفند است، و مى توان این احتیاط را ترک کرد.
مسأله 398ـ جایز نیست مردان انگشتر زینتى بپوشند; ولى انگشترهایى که براى ثواب در دست مى کنند، اگر جنبه تزیینى نداشته باشد، بى اشکال است. بنابراین اگر انگشتر زینتى باشد، باید از پوشیدن آن خوددارى کند، خواه به قصد زینت باشد، یا نباشد.
مسأله 399ـ اگر انگشترى به دست کند، نه براى زینت و نه براى استحباب، مثل آن که براى خاصیّتى به دست کند، و عرفاً جنبه زینتى نداشته باشد، اشکال ندارد.
مسأله 400ـ پوشیدن زینت آلات مطلقاً براى زنان در حال احرام جایز نیست; امّا زینت آلاتى که قبلا به طور معمول آن را مى پوشیده، اگر در حال احرام پنهان باشد مانعى ندارد، و آنها را نباید به مردان نشان بدهد; حتّى به شوهر خود.
مسأله 401ـ بستن «حنا» براى مردان و زنان، اگر جنبه زینت داشته باشد، در حال احرام جایز نیست.
مسأله 402ـ احتیاط واجب آن است که محرم، خواه زن باشد یا مرد، از پوشیدن هرگونه زینت آلات دیگر نیز اجتناب کند; حتّى احرامى زینتى، یا نعلین زینتى نپوشد، و از هرگونه آرایش سر و صورت و سایر اعضاى بدن پرهیز نماید.
مسأله 403ـ رنگ کردن موها، در صورتى که به آن تزیین گفته شود، براى محرم اشکال دارد; هر چند قصد زینت نکرده باشد، و در صورتى که جنبه تزیین نداشته باشد (مثل این که براى درمان حنا ببندد) مانعى ندارد. همچنین رنگ کردن موها و بستن حنا قبل از احرام، به طورى که اثرش تا موقع احرام باقى بماند، اشکالى ندارد; مگر این که از اوّل قصدش تزیین براى حالت احرام باشد، که معمولا کسى این کار را نمى کند.
مسأله 404ـ پوشیدن زیور آلات براى زنان در حال احرام حرام است، ولى کفّاره ندارد.
مسأله 405ـ سرمه کشیدن براى زنان و مردان با موادّ سیاه، یا غیر آن، اگر جنبه زینت داشته باشد در حال احرام حرام است، و اگر جنبه زینت ندارد، مثلا براى درمان چشم استفاده شود و شکل زینت به خود نگیرد، اشکالى ندارد.
مسأله 406ـ سرمه کشیدن در حال احرام موجب کفّاره نمى شود; مگر این که بوى خوش در آن باشد، که در این صورت اگر عمداً سرمه بکشد احتیاط آن است که یک گوسفند کفّاره بدهد.
مسأله 407ـ در صورتى که محرم به خاطر درمان و مانند آن احتیاج به سرمه کشیدن داشته باشد مانعى ندارد.
مسأله 408ـ نگاه کردن در آینه براى تزیین خود و اصلاح سر و وضع خویش در حال احرام حرام است; خواه مرد باشد، یا زن; امّا براى هدفهاى دیگر، مثل نگاه کردن رانندگان در آینه براى دیدن اطراف اتومبیل، یا نگاه کردن پزشک براى دیدن دهان و دندان بیمار، یا نگاه به آینه بى آن که عکس خویش را در آن ببیند، یا نگاه کردن به آینه براى دیدن محلّ زخم صورت و مانند آن، مانعى ندارد.
مسأله 409ـ نگاه کردن در آب صاف و اشیاء صیقلى براى اصلاح سر و وضع خویش، حکم نگاه در آینه را دارد، و در حال احرام جایز نیست.
مسأله 410ـ احتیاط مستحب آن است که به آینه نگاه نکند; هر چند براى زینت کردن نباشد.
مسأله 411ـ اگر بدون اختیار چشمش به آینه بیفتد اشکالى ندارد; و بهتر این است که در ایّام حج، در اطاقهایى که افراد محرم سکونت دارند، و نیز در آسانسورها، روى آینه چیزى بکشند که نگاه غیر اختیارى افراد محرم نیز به آن نیفتد.
مسأله 412ـ نگاه کردن به آینه موجب کفّاره نمى شود، ولى مستحبّ است بعد از نگاه کردن لبّیک بگوید.
مسأله 413ـ نگاه کردن در شیشه اطاق، یا شیشه عینک که پشت آن پیدا است، در حال احرام بى مانع است، ولى اگر عینک زینتى باشد استفاده از آن براى محرم، خواه مرد باشد یا زن، جایز نیست.
مسأله 414ـ استعمال بوى خوش، مانند انواع عطرها، مُشک، زعفران، گلاب و غیر آن، خواه از طریق بوییدن باشد، یا مالیدن بر بدن و لباس، یا پراکندن در فضاى اطاق به وسیله اسپرى، یا خوردن غذاهاى معطّر، بر مرد و زن مُحرم حرام است.
مسأله 415ـ خوردن میوه هاى خوشبو مانند سیب و پرتغال و مانند آن مانعى ندارد; ولى بهتر است از بوییدن آنها خوددارى شود.
مسأله 416ـ احتیاط واجب آن است که از تمام انواع گلها و سبزیهایى که بوى خوش مى دهد اجتناب شود.
مسأله 417ـ خرید و فروش عطریّات در حال احرام اشکالى ندارد، ولى نباید حتّى به عنوان امتحان آنها را ببوید، یا استعمال کند.
مسأله 418ـ احتیاط آن است که محرم از «دارچین»، «زنجبیل»، «هِل» و هر آنچه بوى خوش دارد، اجتناب کند.
مسأله 419ـ محرم نمى تواند با صابونهاى عطرى، یا شامپوهاى معطّر، خود را بشوید، و لازم است از گذاشتن این گونه اشیاء در کنار لباس احرامى خود، که سبب بو گرفتن آنها مى شود، خوددارى کند.
مسأله 420ـ هرگاه محرم در جایى قرار گیرد که بوى خوش در آنجا باشد، باید چیزى در برابر بینى خود بگیرد که بوى خوش را استشمام نکند; مگر این که موجب عسر و حرج شود، ولى اگر از محلّى بگذرد که بوى بد در آنجاست، نباید بینى خود را بگیرد، امّا مى تواند به سرعت از آنجا بگذرد.
مسأله 421ـ اگر ناچار شود لباسى که بوى خوش مى دهد بپوشد، یا غذایى که بوى خوش دارد بخورد، باید چیزى در برابر بینى خود قرار دهد که بوى خوش را استشمام نکند; مگر این که موجب عسر و حرج شود.
مسأله 422ـ مشهور آن است که استعمال خلوق کعبه (چیزى که کعبه را با آن خوشبو مى کنند) حرام نیست; ولى چون معلوم نیست خلوق کعبه چیست احتیاط آن است که از بوى خوشى که فعلا به کعبه مى مالند نیز اجتناب شود.
مسأله 423ـ اگر عمداً بوى خوش استعمال کند، کفّاره آن بنابر احتیاط واجب یک گوسفند است.
مسأله 424ـ اگر در زمان واحد به طور مکرّر بوى خوش استعمال کند، بعید نیست یک گوسفند کفایت کند; ولى احتیاط در تعدّد است، و چنانچه در زمانهاى مختلف از بوى خوش استفاده نماید، تکرار کفّاره را ترک نکند، و اگر پس از استفاده از بوى خوش کفّاره دهد، و دوباره بوى خوش استعمال کند، واجب است مجدّداً کفّاره دهد.
مسأله 425ـ مالیدن هر نوع روغن و کرم به بدن، خواه معطّر باشد یا نه، براى محرم جایز نیست; حتّى مالیدن روغنهاى خوشبو قبل از احرام در صورتى که عطر آن در حال احرام باقى بماند ممنوع است; امّا روغن و کرم غیر معطّر قبل از احرام مانعى ندارد.
مسأله 426ـ مالیدن انواع پمادهاى طبّى بر بدن براى معالجه و درمان مانعى ندارد.
مسأله 427ـ خوردن غذاهاى چرب، هر چند اطراف دست و دهان را چرب کند، براى محرم جایز است.
مسأله 428ـ خوردن روغن اگر بوى خوش ـ همانند بوى زعفران ـ نداشته باشد، مانعى ندارد.
مسأله 429ـ اگر در روغن بوى خوش باشد کفّاره آن یک گوسفند است; هر چند از روى اضطرار باشد، و اگر بوى خوش نداشته باشد، در صورت مالیدن به بدن، کفّاره آن نیز بنابر احتیاط یک گوسفند است.
مسأله 430ـ گرفتن ناخن دست یا پا، حتّى گرفتن یک ناخن یا بعضى از آن، بر محرم حرام است; ولى اگر ناخن آسیب دیده، و ماندن آن ضرر دارد، یا مایه ناراحتى شدید است، مى تواند آن را قطع کند.
مسأله 431ـ تفاوتى در گرفتن ناخنها با قیچى و ناخن گیر و حتّى با دندان نیست.
مسأله 432ـ در آنچه که گفته شد تفاوتى میان انگشت اضافى و غیر آن نیست (بنابر احتیاط واجب).
مسأله 433ـ هرگاه گرفتن ناخن از روى فراموشى یا ندانستن مسأله باشد، چیزى بر او نیست، و اگر از روى عمد باشد، کفّاره گرفتن هر ناخن یک مدّ طعام است; (حدود 750 گرم) و هرگاه تمام ناخن دستها را بگیرد، کفّاره آن یک گوسفند است. همچنین اگر تمام ناخنهاى دست و پا را در یک مجلس بگیرد، کفّاره آن یک گوسفند است; امّا اگر ناخن دستها را در یک مجلس، و ناخن پاها را در مجلس دیگر بگیرد، کفّاره آن دو گوسفند است.
مسأله 434ـ هرگاه تمام ناخن دستها را بگیرد، ولى تمام ناخن پاها را نگیرد، یک گوسفند براى ناخن دستها کفّاره مى دهد، و براى هر یک از ناخنهاى پا، یک مدّ طعام به نیازمند مى پردازد. همچنین اگر تمام ناخن پاها را بگیرد، ولى تمام ناخن دستها را نگیرد.
مسأله 435ـ اگر پنج ناخن دست و پنج ناخن پا را بگیرد، باید براى یک از ناخنها یک مدّ طعام کفّاره بدهد. همچنین اگر کمتر از ده ناخن از دستها یا پاها را بگیرد.
مسأله 436ـ اگر بیش از ده ناخن داشته باشد، و تمام ناخنها را بگیرد، باید یک گوسفند کفّاره بدهد، و احتیاط مستحب آن است که براى هر یک از ناخنهاى اضافه بر ده ناخن اصلى، کفّاره مدّ طعام بدهد.
مسأله 437ـ هرگاه شخصى بیش از ده ناخن دارد، و ده ناخن اصلى را در حال احرام بگیرد، احتیاط واجب آن است که یک گوسفند کفّاره بدهد، ولى اگر بعضى از ناخنهاى اصلى و بعضى از ناخنهاى اضافه را بگیرد، براى هر یک از ناخنهاى اصلى یک مدّ طعام، و براى هر یک از ناخنهاى اضافى نیز، بنابر احتیاط مستحب، یک مدّ طعام مى پردازد.
مسأله 438ـ اگر ناچار به گرفتن ناخن شود، احتیاط واجب آن است که کفّاره آن را ـ به همان شرحى که گذشت ـ بپردازد.
مسأله 439ـ مرد محرم هنگام سفر نباید زیر سایه برود، یا سایبانى مانند چتر بر سر بگیرد. بنابراین، سوار شدن بر هواپیما، یا اتومبیل سر پوشیده، و مانند آن، هنگام روز براى مردان محرم جایز نیست; ولى براى زنان و بچّه ها جایز است، و کفّاره اى هم ندارد.
مسأله 440ـ در منازل وسط راه، یا در مکّه، عرفات، مشعر و منى، رفتن زیر خیمه و سقف منزل مانعى ندارد; هر چند در حال راه رفتن باشد. همچنین گذشتن از بازارهاى سر پوشیده، و تونلهایى که براى عابران درست کرده اند، بى مانع است.
مسأله 441ـ گذشتن از زیر پلهاى وسط راه مانعى ندارد. همچنین بودن در سایه اى که از دیواره هاى اتومبیل سرباز به وجود مى آید، جایز است.
مسأله 442ـ در این حکم فرقى بین افراد پیاده و سواره نیست.
مسأله 443ـ در مواقعى که سایبان اثرى براى حفظ از آفتاب و باران ندارد، رفتن مردان محرم زیر سایبان در حال سفر مانعى ندارد. بنابراین، مردان محرم مى توانند در شبها، یا بین الطُّلوعین، یا روزهاى کاملا ابرى، از ماشین سقف دار یا هواپیما استفاده کنند; ولى در شبهاى بارانى استفاده از سایبان کفّاره دارد.
مسأله 444ـ کسانى که نذر کرده اند از کشور خود احرام ببندند، و ناچارند با هواپیما به مکّه مُشرّف شوند، نذر آنها صحیح است، و باید در کشورشان محرم شوند، ولى براى زیر سقف بودن در حال سفر، باید کفّاره بدهند.
مسأله 445ـ براى بیماران، و کسانى که از حرارت آفتاب شدیداً ناراحت مى شوند، یا تابش آفتاب به آنها زیان مى رساند، جایز است از ماشین سقف دار و مانند آن استفاده کنند; امّا باید کفّاره بدهند.
مسأله 446ـ هرگاه محرم از روى سهو و فراموشى، یا جهل، به هنگام سفر زیر سایه برود، کفّاره ندارد; امّا اگر عمداً، یا به خاطر ضرورتى باشد، کفّاره دارد، و کفّاره آن یک گوسفند براى هر احرام است; یعنى براى مجموع احرام عمره یک گوسفند، و براى مجموع احرام حج نیز یک گوسفند واجب است.
مسأله 447ـ مُحرم نباید مو از بدن خود جدا کند; خواه با تراشیدن باشد، یا قیچى کردن، یا کندن به هر وسیله دیگر (مثلا به وسیله دارو)، خواه شخصاً این کار را انجام دهد، یا دیگرى را وادارد تا او را اصلاح نماید; حتّى جدا کردن یک مو از بدن جایز نیست، و فرقى میان اعضاى بدن نمى باشد.
مسأله 448ـ در حرمت جدا کردن مو از بدن، تفاوتى بین کم و زیاد بودن موى ازاله شده نیست، بلکه همان گونه که گفته شد ازاله یک مو نیز حرام است; هر چند از نظر کفّاره تفاوت دارد.
مسأله 449ـ اگر بداند شانه زدن موى سر و صورت، سبب جدایى موها مى شود جایز نیست; بلکه احتیاط مستحب آن است که از شانه کردن موها در حال احرام مطلقاً خوددارى کند، و هنگام خاراندن بدن نیز باید مواظب باشد مویى جدا نشود.
مسأله 450ـ هرگاه داشتن مو سبب بیمارى، یا ناراحتى شدید گردد، جایز است آن را زایل کند; ولى کفّاره دارد.
مسأله 451ـ اگر به هنگام انجام وضو یا غسل، مویى بدون قصد کنده شود اشکالى ندارد.
مسأله 452ـ هرگاه عمداً سر خود را بتراشد، یا موهاى زیر هر دو بغل یا یکى را زایل کند، کفّاره آن یک گوسفند است; ولى اگر از روى ضرورت سر خود را بتراشد مخیّر است میان یک گوسفند، یا سه روز روزه، یا اطعام شش فقیر، که به هر کدام دو مدّ طعام (تقریباً یک کیلو و نیم) بدهد، و احتیاط واجب آن است که در زایل کردن موى زیر بغل نیز همین کفّاره را بدهد; امّا اگر مقدارى از موى سر، یا صورت، یا زیر بغل، یا زیر گلو ،و مانند آن را زایل کند، کافى است یک فقیر را اطعام نماید.
مسأله 453ـ اگر موى سر را به غیر تراشیدن إزاله کند، احتیاط واجب آن است که کفّاره تراشیدن را بدهد.
مسأله 454ـ اگر از روى ندانستن مسأله، یا فراموشى، یا غفلت، موى بدن را زایل کند کفّاره ندارد، و هرگاه در موقع وضو و غسل دست بر بدن بکشد، و موهایى کنده شود، همان طور که گفته شد، کفّاره اى ندارد; امّا اگر بدون هدف دست بر سر و صورت یا بدن خود بکشد، و موهایى از او جدا شود، احتیاط واجب آن است که مقدارى غذا به فقیر بدهد.
مسأله 455ـ محرم نمى تواند مو از بدن دیگرى زایل کند. خواه طرف مقابل مُحرِم باشد، یا غیر مُحرِم، خواه با تیغ باشد، یا با وسیله دیگر; ولى این کار کفّاره اى ندارد. بنابراین، باید دقّت کرد که در منى به هنگام بیرون آمدن از احرام، افراد محرم نمى توانند سر دیگران را بتراشند، یا اصلاح کنند; بلکه اوّل باید خودشان از احرام خارج شوند، و بعد چنین کنند.
مسأله 456ـ ازدواج کردن در حال احرام براى مُحرِم، اعم از زن و مرد، جایز نیست; خواه خودش صیغه عقد را بخواند، یا به دیگرى وکالت دهد که این کار را انجام دهد. خواه عقد دائم باشد یا موقّت، و در هر صورت عقد او باطل است، و هرگاه علم به حرام بودن آن داشته باشد، و اقدام به این کار کند، آن همسر براى او حرام ابدى خواهد شد.
مسأله 457ـ جایز نیست مُحرم براى دیگرى صیغه عقد بخواند، هرچند او مُحرِم نباشد، و در این صورت نیز عقد او باطل است; امّا حرام ابدى نمى شود، و در هیچ یک از دو صورت فوق کفّاره واجب نیست.
مسأله 458ـ جایز نیست مُحرِم در مجلس عقد ازدواج به عنوان شاهد حضور پیدا کند. همچنین (بنابر احتیاط واجب) جایز نیست شهادت بر انجام عقد ازدواج دهد; هر چند قبل از احرام شاهد عقد بوده باشد، و براى خود یا دیگرى خواستگارى کند.
مسأله 459ـ اگر با علم به مسأله، همسرى را در حال احرام براى خود عقد کند، همان گونه که گفته شد آن همسر بر او حرام دائمى مى شود، ولى اگر با جهل به مسأله چنین کارى کند، عقد باطل است، امّا حرام ابدى نمى شود، و احتیاط مستحب آن است که با او ازدواج نکند; مخصوصاً اگر با او نزدیکى کرده باشد.
مسأله 460ـ در احکامى که گفته شد، فرقى بین عقد دائم و موقّت نیست.
مسأله 461ـ هرگاه مرد غیر مُحرِم زن مُحرِمى را عقد کند، احتیاط واجب آن است که او را طلاق دهد، و در صورت علم به مسأله، حرام ابدى نیز مى شود; بنابر احتیاط واجب.
مسأله 462ـ رجوع کردن در حال احرام به زنى که وى را طلاق رجعى داده، اشکالى ندارد.
مسأله 463ـ هرگاه شخص سوّمى زنى را براى کسى که در احرام است عقد کند، و محرم دخول نماید، و هر سه نفر عالم به حکمِ بطلان باشند، بر هر یک از آنان یک شتر به عنوان کفّاره واجب است، ولى اگر آمیزش صورت نگیرد، بر هیچ کدام کفّاره اى واجب نمى شود، و در این حکم تفاوتى نیست بین آن که زن و عاقد محرم باشند، یا نباشند، و اگر بعضى از آنها حکم را مى دانسته، و بعضى دیگر نمى دانسته اند، کفّاره فقط بر کسى که مى دانسته واجب است.
مسأله 464ـ جایز نیست مُحرِم به همسر خود از روى شهوت نگاه کند; ولى نگاه بدون قصد لذّت مانعى ندارد.
مسأله 465ـ هرگاه به قصد لذّت به همسرش نگاه کند، باید یک گوسفند کفّاره بدهد، و اگر با این کار منى از او خارج شود، احتیاط واجب آن است که یک شتر کفّاره بدهد.
مسأله 466ـ هرگاه عمداً به زن دیگرى غیر از همسرش نگاه کند، و با این کار منى از او خارج شود، احتیاط واجب آن است که در صورت توان یک شتر، و اگر نمى تواند یک گاو، و اگر قدرت بر آن هم ندارد، یک گوسفند کفّاره دهد.
مسأله 467ـ براى شخص مُحرِم جایز نیست که دست بر بدن همسرش بگذارد، ولى این کار بدون قصد لذّت مانعى ندارد.
مسأله 468ـ هرگاه به قصد لذّت بدن همسرش را لمس نماید، باید یک گوسفند کفّاره دهد، و اگر با این کار إنزال منى شود، کفّاره آن بنابر احتیاط واجب یک شتر است.
مسأله 469ـ جایز نیست مُحرِم همسر خود را از روى شهوت ببوسد، و احتیاط آن است که بوسیدن بدون قصد لذّت را نیز ترک کند.
مسأله 470ـ اگر همسرش را به قصد لذّت ببوسد، کفّاره آن یک شتر است; خواه إنزال شود، یا نشود.
مسأله 471ـ اگر زنى را از روى شهوت ببوسد، کفّاره آن بنابر احتیاط واجب یک شتر است، و اگر بدون شهوت باشد، یک گوسفند کفّاره دارد.
مسأله 472ـ نزدیکى باهمسردر حال احرام حرام است،وآن سه حالت دارد:
1ـ هرگاه در حال احرام از روى علم و عمد نزدیکى کند، چنانچه قبل از وقوف به عرفات یا به مشعر الحرام صورت گیرد، حجّ او فاسد مى شود; ولى باید آن را تمام کرده، و سال آینده اعاده نماید، و کفّاره آن یک شتر است، و باید آن زن و مرد (بنابر احتیاط واجب) تا پایان مناسک حج از هم جدا شوند، یا شخص سوّمى با آنها باشد، و در سال بعد نیز هنگامى که به آن مکان ـ که عمل مذکور در آن واقع شده ـ مى رسند، باید تا پایان حج از هم جدا شوند، و اگر این عمل بعد از وقوف در مشعر الحرام و قبل از طواف نساء صورت گیرد، حجّ آنها صحیح است; ولى گناه کرده اند، و یک شتر کفّاره دارد.
2ـ هرگاه نزدیکى عمداً در «عمره تمتّع» واقع شده باشد، کفّاره آن بنابر احتیاط واجب یک شتر است; ولى عمره او باطل نمى شود. خواه این عمل قبل از سعى صفا و مروه باشد، یا قبل از تقصیر و بیرون آمدن از احرام، ولى احتیاط مستحب آن است که اگر قبل از سعى باشد، عمره را در صورت امکان تمام کرده، سپس آن را اعاده کند.
مسأله 474ـ هرگاه از روى فراموشى، یا غفلت، یا ندانستن مسأله نزدیکى کند، ضررى به حج یا عمره او نمى زند، و کفّاره هم ندارد. بنابراین، احکام فوق مربوط به کسى است که عالماً آن را انجام مى دهد.
مسأله 475ـ هرگاه مرد محرم با همسر خود، که وى نیز محرم است، از روى اجبار نزدیکى کند، چیزى بر زن نیست، ولى مرد در صورت علم و عمد علاوه بر کفّاره خود، باید کفّاره زن را نیز بدهد; امّا اگر این کار با علم و رضایت زن صورت گیرد، هر کدام باید یک کفّاره ـ به شرحى که گذشت ـ بدهند.
مسأله 476ـ اگر با همسر خود نزدیکى بدون جماع کند، باید یک شتر کفّاره بدهد; ولى حجّ او صحیح است، و در سال آینده لازم نیست حج بجا آورد. حکم زن نیز همین گونه است، و در صورت اکراه، مانند مسأله سابق است.
مسأله 477ـ کفّاره در همه این موارد، بنابر احتیاط واجب، یک شتر است، و فرقى میان همسر دائم و موقّت نیست. همچنین نزدیکى از جلو و عقب در این احکام یکسان است.
مسأله 478ـ احکام بالا در حجّ واجب و مستحب و حجّ نیابتى یکسان است; ولى در صورت ارتکاب این عمل در حجّ نیابتى، اجیر حقّ مال الاجاره دارد، هر چند باید به وظائف بالا عمل کند (و همان گونه که گفته شد این احکام در صورت علم و عمد است).
مسأله 479ـ هرگاه مُحرِم با خود بازى کند و منى از او خارج شود، حکمش حکم کسى است که با زنى نزدیکى کرده باشد، که شرح آن در مسائل سابق گذشت، و اگر با همسر خود بازى کند، یا به وسیله نگاه کردن، یا فکر و تصوّر کردنِ چنان صحنه هایى، منى از او خارج گردد، کفّاره بر او واجب است; بلکه بنابر احتیاط واجب تمام احکام جماع را، که در مسائل سابق گذشت، دارد.
مسأله 480ـ احتیاط واجب آن است که مُحرِم حشرات (مانند پشه، مگس، مورچه و امثال آن) را نکشد; چه روى بدن یا لباس او باشد، یا جاى دیگر. بلکه احتیاط واجب آن است که هیچ جنبده اى را به قتل نرساند، مگر این که مایه آزار او شوند، یا از حیوانات موذى و خطرناک، مثل مار و عقرب و مانند آن باشد; حتّى احتیاط واجب آن است که حشرات مذکور را از روى بدن نیفکند، و اگر از روى خطا چنین کند، مقدارى طعام به فقیر دهد.
مسأله 481ـ احتیاط واجب آن است که حشرات را از مکانى که محفوظ است به جایى که در معرض سقوط است منتقل نکند; بلکه احتیاط آن است که مطلقاً از محلّى به محلّ دیگر منتقل ننماید; مگر این که مکان دوّم محفوظتر باشد.
مسأله 482ـ کشتن و انتقال حشرات در حال احرام کفّاره دارد، و کفّاره آن، خواه عمداً باشد یا از روى خطا، مقدارى طعام است.
مسأله 483ـ بیرون آوردن خون از بدن، خواه به وسیله حجامت باشد، یا جرّاحى، یا مسواک نمودن، یا خاراندن بدن، به طورى که خون از آن خارج شود، در غیرِ حالِ ضرورت مکروه است، و چون جمعى از فقها آن را حرام مى دانند، احتیاط مستحب ترک آن است.
مسأله 484ـ بهتر است در حال احرام از دادن خون به روش امروز نیز خوددارى کند; مگر در مواقع ضرورت و براى حفظ جان مسلمان.
مسأله 485ـ بیرون آوردن خون از بدن کفّاره اى ندارد.
مسأله 486ـ کشیدن، یا کندن، یا جرم گیرى، یا پر کردن دندان، اگر باعث خونریزى شود در حال احرام مکروه است، ولى اگر موجب خونریزى نشود اشکالى ندارد; هر چند احتیاط مستحب ترک آن است.
مسأله 487ـ کفّاره کشیدن دندان در حال احرام، بنابر احتیاط مستحب یک گوسفنداست.
مسأله 488ـ دروغ گفتن و دشنام دادن در همه حال حرام است، ولى در حال احرام به خصوص نهى شده است; یعنى از کارهایى است که مُحرِم باید آن را ترک کند، بلکه احتیاط واجب آن است که از اظهار برترى بر دیگران، یا بیان نقص دیگران نسبت به خود، نیز اجتناب کند، و این سه کار (دروغ، دشنام و تفاخر) مطابق بعضى از روایات معصومین (علیهم السلام) در معنى «فسوق» در آیه شریفه (فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فىِ الْحَجِّ)(سوره بقره آیه 179) جمع است.
مسأله 489ـ هرگاه مُحرِم هر یک از امور سه گانه فوق را انجام دهد کار خلافى کرده، ولى احرام او باطل نمى شود، و کفّاره آن استغفار است، و بهتر این است که انسان در حال احرام زبان خود را از هر سخن ناروا و زشت حفظ کند، و جز به نیکى سخن نگوید.
مسأله 490ـ «جدال» در حال احرام ممنوع است، همان گونه که در آیه شریفه 179 سوره بقره به آن اشاره شده است، و منظور از «جدال» در اینجا آن است که از روى خصومت و دشمنى براى اثبات مطلبى در مقابل دیگرى به خدا سوگند یاد کند، و بگوید: «بَلى وَاللّهِ...; آرى، به خدا سوگند که مطلب چنین است» یا براى نفى مطلبى بگوید: «لا وَ اللّهِ...; نه، به خدا سوگند مطلب چنین نیست» و فرقى میان عربى و فارسى و زبانهاى دیگر نمى باشد; بلکه هر عبارتى که این مفهوم را برساند در حال احرام حرام است.
مسأله 491ـ گفتن کلمه «لا» و «بَلى» و مرادف آن در سایر زبانها، مثل «نه» و «آرى» در فارسى، جدال نیست; بلکه قسم خوردن براى اثبات یا ردّ مطلبى، از روى خصومت و مخالفت جدال است.
مسأله 492ـ اگر قسم به غیر «الله» و خداوند باشد، حکم جدال ندارد.
مسأله 493ـ سایر نامهاى خداوند نیز حکم لفظ جلاله (الله) را دارد; (بنابر احتیاط واجب) بنابر این اگر مُحرم در مقام خصومت و مجادله براى اثبات یا نفى مطلبى در مقابل دیگرى، به «رحمان» یا «رحیم» یا «خالق آسمان و زمین» و مانند آن قسم بخورد، جدال محسوب مى شود.
مسأله 494ـ در مقام ضرورت قسم به لفظ جلاله، یا سایر اسماء الله، براى شخص محرم، جهت اثبات حقّ یا ابطال باطلى جایز است.
مسأله 495ـ در موضوع جدال سوگند دروغ و راست یکسان است; ولى اگر قسم دروغ باشد، کفّاره آن در همان مرتبه اوّل یک گوسفند است، و احتیاط آن است که براى دو بار قسمِ دروغ یک گاو، و براى سه بار یک شتر کفّاره دهد، و اگر راست باشد، چنانچه سه مرتبه تکرار کند کفّاره اش یک گوسفند مى باشد; امّا کمتر از سه بار کفّاره ندارد; هر چند در حال احرام کار خلافى کرده، و باید استغفار کند.
مسأله 496ـ اگر محرم بیش از سه مرتبه قسمِ راست بخورد، هر مقدار که باشد، کفّاره آن یک گوسفند است; مگر آن که بعد از سه مرتبه کفّاره بدهد، که در این صورت اگر سه مرتبه دیگر جدال کند، باید یک گوسفندِ دیگر کفّاره بدهد.
مسأله 497ـ اگر به دروغ مثلا ده مرتبه یا بیشتر جدال کند، کفّاره آن بنابر احتیاط یک شتر است; مگر این که پس از سه مرتبه یا بیشتر، کفّاره را بپردازد که در این صورت باید در دفعه اوّل گوسفند، و در دفعه دوّم گاو، و در دفعه سوّم شتر کفّاره دهد.
مسأله 498ـ بهتر است که در حال احرام از هر نوع مجادله و خصومت بپرهيزد; هر چند جمله هاى قسم ـ که در مسائل قبل گفته شد ـ در آن نباشد، ولى اظهار تنفّر و بيزارى و برائت از دشمنان اسلام، نه تنها ضررى براى احرام ندارد، بلکه از وظائف مسلمين در برابر کفّار مى باشد.
مسأله 499ـ هرگاه از روى محبّت (نه به خاطر خصومت) بگوید: «به خدا قسم این کار را نکن» یا بگوید: «به خدا سوگند بگذار من براى تو این کار را انجام دهم» حرام نیست، و کفّاره هم ندارد.
مسأله 500ـ شکار کردن حیوانات صحرایى یا ذبح آنها در حال احرام، حرام است; همچنین شکار پرندگان، و در این مورد تفاوتى نمى کند که به تنهایى شکار کند، یا به کمک دیگران.
مسأله 501ـ نشان دادن شکار به شخصِ شکار کننده، یا بستن و نگهدارى آن، یا خوردن گوشت شکار (هر چند دیگرى شکار کرده، یا خودش قبل از احرام آن را شکار کرده باشد) حرام است.
مسأله 502ـ کشتن ملخ نیز براى محرم جایز نیست; بنابراین اگر از راهى بگذرد که ملخ در آن است، چنانچه مى تواند راه خود را تغییر دهد، و اگر نمى تواند باید مواظب باشد ملخ ها را حتّى الامکان پایمال ننماید، ولى در صورت ناچارى و مشقّت و عُسر و حرج اشکالى ندارد.
مسأله 503ـ کشتن حیوانات موذى، مانند مار و عقرب و درندگان، در جایى که ایجاد خطر نمایند جایز است.
مسأله 504ـ ذبح حیوانات اهلى، مانند مرغ خانگى و گاو و گوسفند و شتر، در حال احرام اشکالى ندارد.
مسأله 505ـ شکار حیوانات دریایى براى محرم جایز است.
مسأله 506ـ منظور از حیوانات دریایى حیواناتى است که تخم گذارى و رشد نوزاد آنها هر دو در دریا انجام شود، و در دریا هم زندگى کند.
مسأله 507ـ نگاه داشتن صید در حال احرام بنابر احتیاط واجب حرام است; هر چند مالک آن باشد.
مسأله 508ـ هر حیوانى که شکار آن حرام است، نوزاد و تخم آن نیز حرام است; هر چند در دست رس باشد.
مسأله 509ـ اگر محرم شکارى ذبح کند، بنابر مشهور در حکم میته (مردار) خواهد بود، و بنابر احتیاط واجب هیچ کس (چه محرم و چه غیر محرم) نمى تواند از آن استفاده کند.
مسأله 510ـ براى کشتن و شکار کردن هر یک از حیوانات صحرایى کفّاره اى معیّن شده است، ولى چون در حال حاضر این مسأله چندان مورد ابتلا نیست، و حجّاج بیت الله مطلقاً اقدام به شکار نمى کنند، از شرح آن صرفنظر مى شود.
مسأله 511ـ محرم نباید با خود اسلحه بردارد; خواه اسلحه گرم باشد، یا سرد، بلکه احتیاط آن است که از سلاحهاى دفاعى، مانند سپر و امثال آن، نیز استفاده نکند; ولى در موقع ضرورت، خطر و ترس از دزد و دشمن و حیوان درنده، حمل هر نوع سلاحى که لازم باشد جایز است.
مسأله 512ـ آنچه ممنوع است حمل نمودن اسلحه با خویش است; مانند بستن شمشیر به کمر، و گرفتن تفنگ بر دوش، یا با دست، ولى اگر در خانه و خیمه و اثاثیه خود سلاحى داشته باشد، براى احرام او ضرر ندارد; هر چند احتیاط مستحب آن است که آن را نیز در غیر موارد ضرورت ترک کند.
مسأله 513ـ هرگاه عمداً اسلحه با خود بردارد، احتیاط آن است که یک گوسفند کفّاره بدهد.
مسأله 514ـ حرمت قطع گیاه و درخت حرم، اختصاص به حال احرام و شخصِ مُحرم ندارد; بلکه بر همه کس حرام است.
مسأله 515ـ اگر گیاه یا درختى در منزل انسان باشد، چنانچه خودش آن را کاشته باشد قطع آن جایز است، و اگر دیگرى کاشته قطع آن نیز مانعى ندارد; ولى احتیاط مستحب آن است که آن را قطع نکند; امّا قطع درختان و گیاهان خودرو ـ که قبل از بناى منزل در آن بوده ـ حرام است.
مسأله 516ـ گیاه أذخر که یکى از گیاهان خوشبو است از حکم بالا مستثنى است و قطع آن مانعى ندارد.
مسأله 517ـ اگر به صورت متعارف و عادى راه برود، و گیاهى بر اثر راه رفتن قطع شود، اشکالى ندارد.
مسأله 518ـ اگر حیوانى همراه داشته باشد نمى تواند از گیاهان و علفهاى حرم براى او بچیند; ولى جایز است حیوان را رها کند تا خودش علف بخورد.
مسأله 519ـ چنانچه درختى را که قطع آن جایز نیست قطع کند، احتیاط آن است که یک گاو کفّاره دهد; خواه آن درخت بزرگ باشد، یا کوچک.
مسأله 520ـ اگر قسمتى از درخت را قطع کند، نه همه آن را، لازم است قیمت آن را به عنوان کفّاره بپردازد.
مسأله 521ـ قطع گیاه حرم کفّاره اى جز استغفار ندارد.
مسأله 522ـ اگر نایب موجبات کفّاره را انجام دهد، کفّاره بر عهده خود اوست، نه منوب عنه.