طواف بدون قصد قربت باطل است.
طهارت از حدث اکبر واصغر، پس چنان چه از روی عمد یا نادانی یا فراموشی در حال حدث وبدون طهارت طواف نماید، طوافش صحیح نخواهد بود.
مسأله 288 چنان چه از محرم در اثنای طواف حدثی سر زد، مسأله چند صورت خواهد داشت:
1 - آن که حدث پیش از رسیدن به نصف طواف باشد، که در این صورت طواف باطل ولازم است پس از طهارت اعاده شود.
2 - آن که حدث بعد از تمامی دور چهارم وبدون اختیار باشد، که در این صورت طواف را قطع نموده وطهارت گرفته وطواف را از همانجا که قطع نموده ادامه می دهد.
3 - آن که حدث بعد از نصف یا تمامی دور چهارم طواف، یا بعد از تمامی دور چهارم واختیاری باشد، که احوط در این دو صورت این است که طواف خود را پس از طهارت از جایی که قطع نموده تمام کرده سپس اعاده اش نماید. وبه جای این احتیاط اگر این کار را بکند کافی است که پس از قطع طواف وطهارت، یک طواف کامل به قصد اعم از تمام کردن طواف پیش ویک طواف کامل جدید به جا آورد. به این معنی که قصدش این باشد که طوافی را که به جا می آورد چنان چه تمامش بر ذمه بوده، به این طواف ذمهء او فارغ می شود وگر نه مقداری از آن به جای کمبود طواف سابق وباقیمانده لغو باشد.
مسأله 289 اگر پیش از شروع به طواف یا در اثنای آن شک در طهارت بنماید، چنان چه بداند که قبلاً با طهارت بوده ونمی داند بعداً از او حدثی سر زده یا نه، در این صورت اعتنا به شک خود نکند. ودر غیر این صورت واجب است طهارت گرفته وشروع به طواف یا طوافی که در دست داشته از سر بگیرد.
مسأله 290 هرگاه پس از فراغت از طواف، شک در طهارت نماید به شک خود اعتنا نکند، هر چند احوط اعاده است. ولی برای نماز طواف حتماً باید وضو بگیرد.
مسأله 291 هرگاه مکلف نتواند وضو بگیرد تیمم نموده وطواف را به جا آورد. واگر تیمم هم نمی تواند بکند، حکمش حکم کسی است که نمی تواند طواف را به جا آورد. پس اگر مأیوس از توانایی شد، لازم است برای طواف نایب بگیرد، واحوط واولی این است که خود نیز بدون طهارت طواف نماید.
مسأله 292 بر زن حائض ونفساء (زاهو) بعد از گذشتن ایام حیض ونفاس وبر جنب واجب است که برای طواف غسل کنند، ودر صورت معذور بودن از غسل ومأیوس شدن از توانایی بر غسل، واجب است با تیمم طواف کنند. واحوط واولی این است که نایب نیز بگیرد. ودر صورت معذور بودن از تیمم، نایب گرفتن متعین است.
حیض شدن در عمره تمتع
مسأله 293 هرگاه زن هنگام بستن احرام برای عمرهء تمتع یا پس از بستن احرام، خون حیض ببیند ووقت گنجایش به جا آوردن اعمال عمره را داشته باشد، بایستی صبر کند تا پاک شود وغسل نموده واعمال عمره را به جا آورد. وچنان چه وقت وسعت این کار را نداشته باشد، مسأله دارای دو صورت خواهد بود:
اول: آن که حیضش هنگام احرام پیش از بستن احرام باشد، در این صورت حج تمتعش بدل به حج افراد شده وبر او واجب است در صورت تمکن بعد از فراغت از حج، عمرهء مفرده به جا آورد.
دوم: آن که حیضش بعد از بستن احرام باشد. در این صورت مخیر است بین اینکه اول حج افراد را به جا آورد وبعد از فراغت، عمرهء مفرده به جا آورد مانند صورت اول، وبین اینکه اعمال عمرهء تمتع را بدون طواف ونمازش به جا آورد، به اینکه سعی و تقصیر نموده وبرای حج احرام بسته وبه حج رفته وپس از فراغت از حج وبازگشت به مکه قضای طواف عمره را پیش از طواف حج به جا آورد. ودر صورتی که یقین داشته باشد که حیضش ادامه خواهد داشت ونمی تواند حتی پس از بازگشت به مکه طواف نماید، برای طواف خود نایب گرفته وشخصاً سعی را به جا آورد. وروزی که باید خود را آزمایش کند، در حکم ایام حیض است وحکم آن ایام بر آن روز جاری است.
مسأله 294 اگر زن در اثنای طواف حیض شود، مشهور بین فقها این است که اگر حیض شدن پیش از تمام شدن چهار شوط باشد طوافش باطل می شود وچنان چه بعد از آن باشد، آنچه به جا آورده صحیح وواجب است بعد از پاکی وغسل نمودن باقیمانده را به جا آورده. واحوط در هر دو صورت این است که بعد از پاکی یک طواف کامل به نیت اعم از تمام واتمام به جا آورد به این معنی که چنین نیت کند که اگر یک طواف کامل بر من واجب است، که این طواف است واگر به جا آوردن کمبود طواف سابق بر من واجب است، هر مقدار از این طواف کمبود او را تکمیل می کند بکند وباقیمانده زیادی باشد. واین در صورتی است که وقت گنجایش این کار را داشته باشد ودر غیر این صورت سعی وتقصیر نموده وبرای حج محرم شود ولازم است پس از بازگشت از منی وقبل از طواف حج، قضای طواف عمره را به نحوی که گفته شد به جا آورد.
مسأله 295 هرگاه زن پس از طواف وپیش از نماز آن، یعنی بین طواف ونمازش، حیض شود طوافش صحیح است ونماز طواف را پس از پاکی وغسل به جا آورد. وچنان چه وقت نداشت سعی وتقصیر را به جا آورده ونماز طواف را پیش از طواف حج قضا نماید.
مسأله 296 هر گاه زنی پس از طواف ونمازش احساس نمود که حیض دارد ونداند که پیش از طواف یا پیش از نماز یا در اثنا بوده یا بعد از نماز رخ داده، در این صورت بنابر صحت طواف ونماز بگذارد. وچنان چه بداند که قبل از نماز حادث شده ووقتش هم تنگ است، سعی وتقصیر نموده ونماز را تا پس از پاکی تأخیر بیندازد وعمره اش صحیح است.
مسأله 297 هر گاه زنی به مکه رسید ومی توانست اعمال عمره را به جا آورد ولی با علم وعمد به جا نیاورد تا حیض شد ووقت هم تنگ شد، ظاهراً عمره اش فاسد است. واحتیاط این است که عدول به حج افراد نموده وحج خود را در سال بعد اعاده نماید.
مسأله 298 طواف مستحبی را می توان بدون طهارت به جا آورد وطهارت در او معتبر نیست ولی نماز طواف ومستحبی بدون طهارت صحیح نخواهد بود وباید با طهارت باشد.
مسأله 299 کسی که معذور از طهارت (وضو یا غسل) تمام است، مانند کسی که در دست وپایش شکستگی وزخمی است که پانسمان شده وکسی که (سلس) مرضی دارد که بولش قطره قطره می ریزد، به همان دستوری که برای نماز خود طهارت می گیرد، برای طواف نیز همان طهارت کافی است. واما مبطون (کسی که نمی تواند از غایط خودداری کند) احوط این است که در صورت تمکن، هم شخصاً طواف نموده وهم برای طواف نایب بگیرد. واما زن مستحاضه پس احوط آن است که برای هر کدام از طواف ونماز طواف وضو بگیرد، اگر استحاضه قلیله باشد واینکه یک غسل به جا آورد برای هر دو وبرای هر کدام نیز وضو بگیرد، اگر متوسطه باشد واما کثیره غسل کند برای هر کدام ومحتاج به وضو نیست مگر اینکه محدث به حدث اصغر باشد، که در این صورت احوط ضم وضو است به غسل.
از شرایط طواف، طهارت از خبث است یعنی پاکی بدن ولباس. پس طواف با بدن یا لباس نجس صحیح نیست. ونجاستی که در نماز بخشوده بود، مانند خود کمتر از درهم، در طواف بخشوده نیست بنابر احتیاط.
مسأله 300 بودن خون وخونابهء زخم ودمل که اجتناب از آن سخت باشد در بدن یا لباس در طواف مانعی ندارد وبر طرف کردنش لازم نیست. همچنان که بودن چیز نجس همراه انسان در طواف عیبی ندارد. وهمچنین است نجس بودن چیزهایی که در آن نماز خوانده نمی شود مانند همیان وکلاه وجوراب.
مسأله 301 در صورتی که نجس بودن بدن یا لباس خود را نمی دانسته وپس از انجام طواف بفهمد، طوافش صحیح است وحاجتی به اعاده ندارد، وهمچنین است طواف نماز اگر نمی دانسته بدن یا لباسش نجس بوده وبعد از نماز بفهمد نمازش صحیح است.
مسأله 302 هر گاه نجاست بدن یا لباس خود را فراموش نموده وبا آن ها طواف نمود وبعد از طواف یادش آمد طوافش بنابر اظهر صحیح است، اگرچه اعادهء آن با لباس پاک احوط است. وچنان چه بعد از نماز طواف یادش بیاید که بدن ولباسش نجس بوده، حتماً باید با بدن ولباس پاک اعاده نماید.
مسأله 303 هرگاه نجس بودن بدن یا لباس خود را نمی دانسته و در اثنای طواف دانست یا آن که پیش از فراغت از طواف بدن یا لباسش نجس شد، اگر جامهء پاکی داشته باشد همان جا جامهء نجس را کنده وبا جامهء پاک طواف خود را تمام نماید. وچنان چه جامهء پاک همراه نداشته باشد، اگر این حادثه بعد از تمام شدن شوط چهارم بوده، طواف را قطع نموده وپس از ازالهء نجاست از بدن یا لباس باقیماندهء طواف را به جا آورد. وچنان چه علم به نجاست یا حدوثش پیش از تمام شدن شوط چهارم باشد، باز هم طواف را قطع ونجاست را ازاله نموده وبنابر احتیاط یک طواف کامل به قصد اعم از تمام یا اتمام به جا آورد. (معنای اعم واتمام سابقاً بیان شد)
مختون بودن است. واحوط بلکه اظهر این است که بچهء ممیز که خوب وبد را تشخیص می دهد، اگر شخصاً محرم شود باید ختنه کرده باشد. واما اگر بچهء ممیز نباشد یا احرامش را ولیش ببندد، اعتبار ختان در او ظاهر نیست، اگرچه اعتبارش احوط است.
مسأله 304 هرگاه محرم ختنه نشده خواه بالغ خواه بچهء ممیز طواف نموده طوافش کافی نخواهد بود. واگر طواف را ختنه شده اعاده نکند، مانند کسی خواهد بود که طواف را ترک کرده باشد. واحکام آینده بر وی جاری خواهد شد.
مسأله 305 هر گاه مکلف ختنه نشده مستطیع شود، اگر بتواند بین ختنه وحج در سال استطاعت جمع کند، یعنی در همان سال خود را ختنه نموده وبه حج برود، واجب است این کار را بکند. وچنان چه ممکن نباشد، حج را تا سال بعد تأخیر نماید. پس اگر متمکن از ختنه نباشد اصلاً، به این معنی که ختنه کردن برای او ضرر ومشقت یا ناراحتی داشته باشد،لازم است حج را به جا آورد. لکن احتیاط این است که در عمره وحج شخصاً طواف نموده وبرای طواف نایب نیز بگیرد، ولی خودش نماز طواف را به جا آورد.
از شرط طواف، پوشاندن عورت است بنابر احتیاط. وساتر بایستی مباح باشد. واحتیاط این است که ساتر دارای جمیع شرایط لباس نمازگزار باشد.