مسأله 315. هرگاه عمداً مقداری از طواف را کم کند وموالات فوت شود، طوافش باطل خواهد بود. وچنان چه موالات فوت نشود، تا از مطاف بیرون نرفته می تواند کمبود را به جا آورد. وحکم بیرون رفتن عمدی از مطاف در سابق گفته شد.
مسأله 316. هر گاه مقداری از طواف را سهواً کم کند، اگر پیش از فوت موالات یادش آمد واز مطاف بیرون نرفته باشد، کمبود را به جا آورد وطوافش صحیح خواهد بود. وچنان چه پس از فوت موالات یا بیرون رفتن از مطاف یادش بیاید ومقدار فراموش شده یک شوط باشد، یک شوط را به جا آورد وطوافش صحیح است. وچنان چه شخصاً نتواند کمبود را انجام دهد هرچند به جهت این باشد که پس از بازگشت به وطن یادش بیاید، باید دیگری را نایب بگیرد که آن شوط را به جا آورد. وچنان چه مقدار فراموش شده بیش از یک وکمتر از چهار شوط باشد، بایستی برگشته وکمبود را شخصاً به جا آورد. وبهتر این است که پس از به جا آوردن کمبود، طواف را اعاده نماید، واگر مقدار فراموش شده چهار یا بیش از چهار شوط باشد، احوط اتمام سپس اعاده است.
مسأله 317. زیادی در طواف پنج صورت دارد.
اول: آن که طواف کننده مقدار زیادی را به قصد جزئیت طوافی که مشغول است یا طواف دیگری به جا نیاورده باشد، که در این صورت طوافش به این زیادی باطل نخواهد شد.
دوم: آن که هنگام شروع به طواف یا در اثنا چنین قصد کند که زیادی، جزء طوافش باشد. یعنی بنا داشته باشد که طواف را هشت شوط یا بیشتر نماید. در این صورت طوافش جزماً باطل ولازم است اعاده نماید.
سوم: آن که زیادی را پس از فراغت از طواف، به قصد جزئیت آن به جا آورد، که در این صورت نیز اظهر بطلان طواف است.
چهارم: آن که زیادی را به قصد جزئیت طواف دیگری به جا آورد وطواف دوم را تمام کند، که در این صورت گرچه در طواف زیادی نداشته، ولی احوط بلکه اظهر بطلان طواف اول است به جهت آن که دو طواف واجب را پشت سر هم آورده.
پنجم: آن که قصد جزئیت زیادی را برای طواف دیگر بنماید واتفاقاً نتواند طواف دیگر را به آخر برساند. در این صورت نه زیادی هست ونه قران، ولی گاهی طواف در این صورت به جهت عدم تحقق قصد قربت باطل می شود، وآن در صورتی است که مکلف هنگام شروع به طواف یا در اثنای آن با اینکه می داند قران حرام ومبطل طواف است آن را قصد نماید، که قصد قربت با قصد حرام جمع نمی شود هر چند از باب اتفاق آن حرام انجام نشود که قران بین دو طواف باشد.
مسأله 318. هرگاه طواف خود را از روی سهو بیش از هفت شوط نماید، چنان چه زیادی کمتر از یک شوط باشد آن را قطع نماید وطوافش صحیح است. وچنان چه زیادی یک شوط یا بیشتر باشد، احتیاط این است که باقی آن را تا یک طواف کامل شود به قصد قربت مطلقه تمام نماید.
مسأله 319. هرگاه بعد از تمامی طواف و تجاوز از محل شک نماید که آیا طوافم هفت شوط یا کمتر یا بیشتر بوده، اعتنا به شک ننماید، مانند کسی که بعد از شروع به نماز طواف چنین شکی بکند.
مسأله 320. هرگاه یقین داشته باشد که هفت شوط به جا آورده وشک کند که زیادتر بوده یا نه، مثلاً احتمال بدهد که شوط آخری هشتم بوده، به شک خود اعتنا ننماید وطوافش صحیح است، مگر در صورتی که شکش قبل از تمامی شوط آخری باشد، که در این صورت ظاهر این است که طوافش باطل است واحتیاط این است که به قصد رجا تمامش نموده واعادهء طواف کند.
مسأله 321. هرگاه بین شش وهفت یا پنج وشش وهمچنین عددهای قبل شک کند، حکم به بطلان طواف می شود. وهمچنین اگر شک کند که آیا شش شوط به جا آورده یا هشت شوط، که نداند شوط آخر ششم است یا هشتم، که در این صورت نیز طوافش باطل خواهد بود.
مسأله 322. چنان چه بین شش وهفت شک نموده واز روی نادانی بنا را بر شش گذاشته وطواف را تمام کند، لازم است طواف را از سر بگیرد. وچنان چه بر نادانی خود باقی ماند تا وقتی که تدارک ممکن نباشد بعید نیست طوافش صحیح باشد.
مسأله 323. طواف کننده می تواند بر رفیق وهمراه خود در حفظ شمارهء شوطها اعتماد کند، در صورتی که صاحبش یقین داشته باشد، مثلاً در صورت شک اگر رفیق انسان بگوید این شوط پنجم است، می شود بر گفتهء او اعتماد نموده ودو شوط دیگر به جا آورد.
مسأله 324. هرگاه در طواف مستحبی شک نماید، بنا را بر کمتر بگذارد وطوافش صحیح است.
مسأله 325. هرگاه از روی عمد وعلم به حکم یا جهل بر آن طواف عمرهء تمتع را ترک نموده ونتواند بیش از وقوف به عرفات تدارکش نماید، عمره اش باطل بوده وواجب است حج را در سال بعد اعاده نماید. ودر سابق گفته شد که اظهر این است که احرامش نیز باطل می شود، ولی احوط این است که عدول به حج افراد نموده واو را به قصد اعم از حج وعمرهء مفرده تمام نماید، وچنان چه عمداً طواف حج را ترک نماید، وتدارکش ممکن نباشد، حجش باطل خواهد بود ولازم است در سال بعد اعاده نماید. واگر ترک طواف از جهت ندانستن حکم بوده، یک شتر کفاره نیز لازم خواهد شد.
مسأله 326. هرگاه از روی فراموشی طواف ترک شود، بعد از یاد آمدن تدارکش واجب است. وچنان چه پس از گذشتن وقتش به یاد آمد،قضای آن به جا آورده شود وحج صحیح خواهد بود واحتیاط این است که بعد از قضای طواف، سعی نیز به جا آورده شود. واگر وقتی یادش بیاید که قضا نمودن آن ممکن نباشد، مثل اینکه پس از بازگشت به وطن یادش آمد واجب است نایب بگیرد واحتیاط این است نایب پس از طواف، سعی را نیز به جا آورد.
مسأله 327. اگر طواف را فراموش نمود وبه وطن خود بازگشت وبا عیال خود نزدیکی کرد وسپس یادش آمد، لازم است در صورتی که فراموش شده طواف حج باشد، یک قربانی به منی واگر فراموش شده طواف عمره باشد، یک قربانی به مکه بفرستد. ودر این قربانی گوسفند کافی است.
مسأله 328. هرگاه طواف را فراموش نموده وزمانی یادش آمد که قضایش ممکن است، با همان احرام اول قضایش نماید وحاجتی به تجدید احرام نیست. بلی در صورتی که از مکه خارج شد ویک ماه یا بیشتر بر آن گذشته باشد، لازم است برای دخول مکه احرام تازه ببندد چنان که گذشت.
مسأله 329. آن چه در طواف کننده حلال می شود، بر فراموش کنندهء طواف تا آن را شخصاً یا نایبش قضا ننموده حلال نمی شود.
مسأله 330. هرگاه جهت بیماری یا شکستگی یا امثال این ها شخصاً نتواند طواف را به جا آورد، لازم است به کمک دیگری طواف را به جا آورد، هرچند به سوار شدن بر دوش او باشد. وچنان چه با کمک دیگری نیز نتواند طواف کند، واجب است نایب بگیرد که به جای او طواف کند. وهمچنین در نماز طواف که شخصً باید خودش به جا آورد ودر صورت نتوانستن دیگری را نایب بگیرد. وحکم زن حائض ونفساء (زاهو) در شرایط طواف بیان شد.