زمانى كه مسلمانان مكه و نواحى اطراف به دستور رسول خدا (ص) به مدينه هجرت كردند، آشكار بود كه شهر امكان پذيرايى از تمامى آنان را ندارد. انصار با ايثار و گذشت، گروه بسيارى از آنان را به خانه هاى خود بردند و برخى، دارايى خود را با آنان تقسيم كردند، اما برخى از مهاجران، همچنان بدون سرپناه باقى ماندند. چندى طول كشيد تا مسكن و مأوايى بيابند و كارى را پيشه خود سازند و درآمدى به دست آورند.
طلحه انصارى می گويد: هر مهاجرى كه وارد مدينه می شد، اگر رفيقى داشت، بر او وارد می شد و اگر كسى را نداشت، در صفّه منزل می گزيد. من خود در صفّه اقامت كردم و پيامبر (ص) روزانه براى ما قدرى خرما می فرستاد.
به هر روى، اين دسته از مهاجران فقير، در قسمتى از مسجد كه براى آنان در نظر گرفته شده بود، اسكان داده شدند. اين محل، سقفى داشت تا آنان از تابش خورشيد در امان باشند و بتوانند در سايه آن بياسايند. برخى از آنان شام را ميهمان انصار بودند، اما براى خواب به محل صفّه می آمدند. در بيشتر موارد، می بايست به اندك خوراكى كه رسول خدا (ص) براى آنان می فرستاد و بيش از آن در اختيار آن حضرت نبود، قناعت می كردند. يك بار، يكى از آنان گفت كه از بس خرما به ما داده شد، شكممان آتش گرفت !
تعداد صُفه نشينان درگذر زمان متغيّر بود و كم و زياد می شد و آنچه به طور پراكنده در كتاب هاى سيره آمده و اسامى آنان را به دست داده، شمارشان را تا هفتاد نفر نشان می دهد.
برخى از چهره هاى معروف از صفّه نشينان عبارتند از: ابوذر غفارى، سلمان فارسى، عبدالله بن مسعود، مقداد بن اسود، حذيفة بن اليمان، صُهَيب رومى و بلال. اين افراد جز شركت در جماعت، عبادت و نيز حضور در غزوات و سرايا، كارى نداشتند و چون روحيه عابدانه و زاهدانه اى داشتند، در طول تاريخ اسلام سرمشقى براى انسان هاى عارف بودند. بسيارى از اين افراد كه تازه به مدينه آمده بودند، در همان صفّه، به آموزش هاى دينى می پرداختند، و گفته شده كه عبادة بن صامت، به صُفّه نشينان قرآن می آموخت.
امام صادق (ع) به نقل از پدرانش (ع) فرمودند: رسول خدا (ص) به اصحاب صفه سر می زد. زیرا آنان ميهمانان رسول خدا (ص) بودند و خانواده و مال و دارايى خود را ترك كرده، به مدينه هجرت كرده بودند و رسول اكرم (ص) آنان را در صفّه اسكان داده بود.
آنان چهارصد تن بودند كه رسول خدا هر صبح و شام بر آنان سلام می كرد و حالشان را می پرسيد. روزى به آنان سر می زد، كه ناگهان ديد، يكى از آنان كفش خود را پينه می زند و دوّمى را ديد كه جامه اش را وصله می كند و سوّمى را ديد که موهاى سرش را می شويد. پيامبرخدا (ص) هر روز براى هر يك از ايشان يك مدّ خرما تقسيم می كرد.
مردى از ايشان برخاست و گفت: اى رسول خدا ، اين خرماهايى كه شما به ما می خورانيد، شكم هاى ما را می سوزاند! رسول خدا (ص) فرمود: به خدا سوگند اگر می توانستم، دنيا را در اختيار شما می گذاشتم؛ اما شما پس از من می مانيد و هر صبح و شام غذاهاى رنگارنگ و ظرف هاى فراوان و پر از طعام خواهيد داشت. برخى از شما، صبح سفره اى چهارگوش و پهن بگشايد و شب سفره اى ديگر. شما خانه هاى بزرگ می سازيد و همانند كعبه آن را بلند و آراسته بالا می بريد. يكى از اصحاب صفه برخاست و گفت: اى رسول خدا ، من به آن زمان علاقمندترم. آن زمان كى فرا خواهد رسيد؟ حضرت فرمود: شما در اين زمان، بهتر از آن زمان هستيد. اگر (اكنون) شكم خود را از حلال پر كرده باشيد، بيم آن هست كه (فردا) از حرام هم پر كنيد.
زمينى كه به اهل صفه اختصاص داده شده بود، مساحتى 96 مترى و سقف دار بود كه در منتهااليه شرقى مسجد و به عبارتى در انتهاى مسجد، كناره ديواره شمالى آن قرار داشت. بنابراين، جايى كه امروزه به عنوان صفه نشان می دهند و در اصل «دَكَّة الأغاوات» ـ دكه آغايان يا خواجگان حرم ـ نام دارد، نبايد محل اصلى صفّه باشد، بلكه صفه در غرب آن، داخل مسجد زمان پيامبر (ص) قرار داشته است.
مكان موجود كه به خطا صفّه ناميده می شود، در عصر پيامبر (ص) و تا زمان توسعه مسجد، توسط وليد بن عبدالملك به سال 88 ـ 91 هجری خارج از مسجد بوده و محل حجرات برخى از زنان رسول خدا (ص) بوده است.